کد مطلب:154206 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

ابن زیاد کشته می شود
چون دو لشكر در مقابل یكدیگر صف آرائی نمودند، حصین بن نمیر كه در میمنه شامیان قرار داشت بر علی بن مالك جشمی كه رئیس میسره سپاه عراق بود حمله كرد و او را كشت و لشگریانش فرار كردند، پرچم را قرة بن علی برداشت و جنگید تا او نیز كشته شد، سپس پرچم را علی بن ورقاء برداشت و فریاد كشید ای سربازان خدا به سوی من آئید، سربازان میسره كه تا كنون خود را بدون فرمانده می دیدند به سوی علی بن ورقا برگشتند و دوباره میسره سپاه نیز منظم گردید، علی گفت: امیر شما ابراهیم در قلب سپاه دشمن میجنگد مسیرتان را بسمت او برگردانید تا به كمك وی بجنگیم.

ابراهیم سر را برهنه كرده بود و فریاد می كشید: سربازان خدا به سوی من آئید كه فرزند مالك اشترم، از فرار خود شرمنده نباشید آن را با حمله سخت جبران كنید ابراهیم قاصدی به سفیان بن یزید فرمانده میمنه سپاه خود فرستاد كه بر میسره سپاه شام حمله كند، او انتظار داشت عمیر بن حباب طبق وعده ای كه داده است عقب نشینی كند اما او نتوانست این وعده را عملی سازد.

ابراهیم كه از فرار و شكست میسره ابن زیاد مأیوس شد فریاد كشید كه حمله تان را متوجه قلب سپاه كنید كه اگر قلب سپاه از هم بپاشد از اطراف مانند مرغان هوا پرواز می كنند و متفرق می شوند؟

سربازان ابراهیم دسته جمعی خود را به قلب سپاه زدند مدتی با نیزه و پس از آن دست به شمشیر بردند تا نزدیك ظهر جنگ سختی نمودند كه صدای ضربات شمشیر میدان جنگ را مانند بازار مسگران ساخته بود كه صدائی جز صدای نیزه و شمشیر بگوش نمی رسید بیشتر سپاه شام عقب نشینی كردند و جمعی نیز اسیر شدند.

ابراهیم پرچم دار خود را فرمان داد تا به قلب سپاه برود، پرچمدار اظهار داشت فكر نمی كنم همراهی كنند؟ ابراهیم پاسخ داد چرا همگی مقاومت می كنند و كسی فرار نخواهد كرد.

پرچمدار به پیش می رفت و ابراهیم به هر طرف حمله می كرد و جمعیت مانند گوسفندان فرار می كردند، سپاه عراق همگی پشت سر پرچم پشت در پشت ایستادند و پیش می رفتند


تا آنكه تمام سپاه فرار كردند و عراقیان آنان را تعقیب می كردند كسانیكه در این فرار در آب غرق شدند بیش از كسانی بودند كه در میدان كشته شدند.

ابراهیم پس از خاتمه جنگ اظهار داشت در كنار نهر كسی را كشتم كه بوی مشك از او استشمام می شد فكر می كنم ابن زیاد باشد علامتش آن كه او را از كمر دو نیمه كردم دستهایش به طرف مشرق و پاهایش به سوی مغرب افتاد.

چون تحقیق كردند حدس ابراهیم را درست یافتند و به حمدالله ابن زیاد كشته شده است سر او را از تن جدا كردن و با سرهای عده ای از رجال شام برای مختار فرستادند الحمدالله. [1] .


[1] طبري 711:8 و كامل 263:4.